برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

لذت دوباره

لذتی را از نو شناخته ام؛
دیگر ستاره ها را٬ در آسمان بشمارم؛
نه در شب چشمان تو!

افسانه سیزیف

گاهی با خود فکر می کنم که اگر سیزیف در قرن ما می زیست به جای آن که آن سنگ گران را بی هیچ سودی تا بالای کوه ببرد، دچار چه نفرینی می شد؟ در آن لحظات فکر می کنم که شاید او نفرین می شد که با خون خود بر روی کاغذی که بعد از هربار نوشتن بی درنگ دوباره سفید می شود، بنویسد و بنویسد و باز هم بنویسد. بی آنکه حتی مخاطبی در کار باشد. هیچ کس نوشته های او را نخواند و خود او نیز بعد از هربار نوشتن، هرآنچه را که به رشته تحریر درآورده یکسره فراموش کند. در این زمانها می نویسم و شاید بیش از هر زمان دیگر نوشته های خود را در معرض مشاهده دیگران بگذارم. آنگاه که باور می کنم دچار چنین نفرینی شده ام، دیدن نظرات دیگران درباره نوشته هایم کمتر از هر زمان دیگر اهمیت پیدا می کنند و مرور جزئیات چهره آنها در هنگام خواندن مطالب من، در پس دود سیگاری که بی تفاوت بیرون می دهم، فراموش می شود. در آن زمانهای گذرا، نوشتن، برای من رسالتی است برای آنکه خود را در قالب کلمات تکرار کنم و تنها خود شاهد این تکثیر شگفت انگیز باشم. و آنقدر تکرار شوم که دیگر معنای وجودی ام از بین برود و تنها آواهای کشدار و کوتاه باشند و سکوتهای میان آنها!
درآن چشم برهم زدنها، می توان سکوت را دوباره ترجمه کرد!