سلام . مخلصیم امین جان . آقات شمام مثل من دیر به دیر می نویسی. من هم با نظرت راجع به اوون عکس موافقم . من هربار دونده رو می بینم حالی به حالی می شم. خوش باشی
سلام:)دوست خوبم ممنونم که اومدی.لطف کردی نظر دادی.وقتی کامنتینگ من بازه بعنی شما میتونید نظر خودتون رو بدید و حریم خصوصی نیست. با این پستتون یکم مشکل دارم.نمیدونم!در واقع به نظرم قضاوت درستی نیست.موفق باشد.
باید تعریف محبت را از دیدگاه هر دونفر برای هم بیشتر بشکافید خیلی از این سوءتفاهم ها با یک مکالمه منطقی حل میشه. دیدگاه مردها و زنها هم در این زمینه متفاوته اما هر دو دیدگاه قشنگه و قابل دفاع!
خوب متوجه هستم که چرا چنین بازخوردی در شما داشته! به دلیل این که من این نوشته رو خیلی مینیمالیستی نوشتم و از دادن خیلی توضیحها چشم پوشی کردم. این تجربه ای بود که یک دوست با من به اشتراک گذاشت و من به روشی که بلد بودم اون رو ثبت کردم و اینجا نوشتم! به هر تقدیر شما هم نگفتی که چرا مخالفی! من هم نمی تونم دفاع خاصی بیارم.
ببینید! موضوع بهانه آوردن نیست. حفظ این حریم ها برای خیلی از دخترهایی که من در اطراف خودم می بینم ، به منزله خفظ اصول ، ارزشها و باورهایی که طی سالهای متمادی بهش رسیدند. یه کمی بی انصافیه اگه اونو دریغ کردن محبت بدونید.
دوست من! اول این که احترام به اصول و ارزشها و باورهای آدمها جز اخلاق انسانی است و ما بحثی در اون نداریم! بحث سر رفتارهای متناقض آدمهاست. وقتی شما در موقعیتهای متفاوت و گاهی با آدمهای متفاوت٬ رفتارهایی از خودت نشان می دی که تصور اینکه شما به چیز خاصی باور داشته باشی رو سخت می کنه! منظور من اینه که گاهی برای نخواستن و انجام ندادن چیزهایی را بهانه می کنیم که واهی بودن آن بهانه در رفتار ما کاملاْ مشهوده و احتیاج نداره که طرف مقابل دنبال دلیل و مدرک خاصی بگرده! منظورم اینه که ما نه می دونیم خودمون از زندگی چی می خواییم و نه به خواست طرف مقابل احترام می گذرایم. فقط برای فرار از این ندانستن و اعتراق به اون به همون اصول و ارزشها و باورها پناه می بریم.!
تمنای محبت بهانه ی خوبی بود برای شهوترانی... ------------- هی ی ی ی
تو که دختر نیستی بفهمی!
این حرفت منو یاد یه خاطره تهوع آور انداخت... یاد همون جونوری که گفتم... بهت برنخوره ها، اونم دقیقاً همینو میگفت! دقیقاً با لفظ محب و بهانه... به ... گفتی: وقتی شما در موقعیتهای متفاوت و گاهی با آدمهای متفاوت٬ رفتارهایی از خودت نشان می دی که تصور اینکه شما به چیز خاصی باور داشته باشی رو سخت می کنه!
با خودم فکر کردم که یعنی من هم اینجوری رفتار کردم؟؟ خیلی بی انصافیه اگه کسی به باورای من شک کنه... آره تناقض داشتم! با اون رفتارم فرق میکرد، خلاف اصولم رفتار میکردم، میدونی چرا؟ چون فکر میکردم لایق محبته... محبت!! تجربه خوبی بود که بفهمم اگه کسی توان درک منو نداره، لیاقت محبتم رو هم نداره!
دوست خوبم! هیچ وقت خوب نیست که آدم به خاطر هر کسی که می خواد باشه رو باور های خودش پا بزاره. چون اگر باعث بشه که اگر حتی از اون طلبکار نباشی از خودت بدت بیاد و به خوذت نهیب بزنی... اما همه ادمها لیاقت محبت دارند اما ظرفیتهاشون متفاوته و به همه یک جور نمی شه محبت کرد. اگر با نقاشی هیتلر درست برخورد می کردن شاید امروز به عنوان یه هنرمند سرشناس می شناختیمش نه بزرگترین جانیان تاریخ
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام . مخلصیم امین جان . آقات شمام مثل من دیر به دیر می نویسی.
من هم با نظرت راجع به اوون عکس موافقم . من هربار دونده رو می بینم حالی به حالی می شم. خوش باشی
خیلی جالب بود کوتاه دلنشین و کامل اگر چه تلخ دوست من
سلام:)دوست خوبم ممنونم که اومدی.لطف کردی نظر دادی.وقتی کامنتینگ من بازه بعنی شما میتونید نظر خودتون رو بدید و حریم خصوصی نیست.
با این پستتون یکم مشکل دارم.نمیدونم!در واقع به نظرم قضاوت درستی نیست.موفق باشد.
واقعا این طور فکر میکنی؟
فکر میکنی حفظ حریم یعنی دریغ کردن محبت؟
این بی ناموسیا به ما نیومده
این نوشته ها چیه خجالت بکش.
باید تعریف محبت را از دیدگاه هر دونفر برای هم بیشتر بشکافید
خیلی از این سوءتفاهم ها با یک مکالمه منطقی حل میشه.
دیدگاه مردها و زنها هم در این زمینه متفاوته اما هر دو دیدگاه قشنگه و قابل دفاع!
می دونی می خواستم اعتراف کنم که تا به حال چند بار به این جملت فکر کردم ...
با این تفکر و این نظرتون مخالفم سخت...
خوب متوجه هستم که چرا چنین بازخوردی در شما داشته!
به دلیل این که من این نوشته رو خیلی مینیمالیستی نوشتم و از دادن خیلی توضیحها چشم پوشی کردم.
این تجربه ای بود که یک دوست با من به اشتراک گذاشت و من به روشی که بلد بودم اون رو ثبت کردم و اینجا نوشتم!
به هر تقدیر شما هم نگفتی که چرا مخالفی! من هم نمی تونم دفاع خاصی بیارم.
ببینید! موضوع بهانه آوردن نیست.
حفظ این حریم ها برای خیلی از دخترهایی که من در اطراف خودم می بینم ، به منزله خفظ اصول ، ارزشها و باورهایی که طی سالهای متمادی بهش رسیدند.
یه کمی بی انصافیه اگه اونو دریغ کردن محبت بدونید.
دوست من!
اول این که احترام به اصول و ارزشها و باورهای آدمها جز اخلاق انسانی است و ما بحثی در اون نداریم!
بحث سر رفتارهای متناقض آدمهاست. وقتی شما در موقعیتهای متفاوت و گاهی با آدمهای متفاوت٬ رفتارهایی از خودت نشان می دی که تصور اینکه شما به چیز خاصی باور داشته باشی رو سخت می کنه! منظور من اینه که گاهی برای نخواستن و انجام ندادن چیزهایی را بهانه می کنیم که واهی بودن آن بهانه در رفتار ما کاملاْ مشهوده و احتیاج نداره که طرف مقابل دنبال دلیل و مدرک خاصی بگرده!
منظورم اینه که ما نه می دونیم خودمون از زندگی چی می خواییم و نه به خواست طرف مقابل احترام می گذرایم. فقط برای فرار از این ندانستن و اعتراق به اون به همون اصول و ارزشها و باورها پناه می بریم.!
تمنای محبت بهانه ی خوبی بود برای شهوترانی...
-------------
هی ی ی ی
تو که دختر نیستی بفهمی!
این حرفت منو یاد یه خاطره تهوع آور انداخت... یاد همون جونوری که گفتم... بهت برنخوره ها، اونم دقیقاً همینو میگفت! دقیقاً با لفظ محب و بهانه...
به ... گفتی: وقتی شما در موقعیتهای متفاوت و گاهی با آدمهای متفاوت٬ رفتارهایی از خودت نشان می دی که تصور اینکه شما به چیز خاصی باور داشته باشی رو سخت می کنه!
با خودم فکر کردم که یعنی من هم اینجوری رفتار کردم؟؟
خیلی بی انصافیه اگه کسی به باورای من شک کنه... آره تناقض داشتم! با اون رفتارم فرق میکرد، خلاف اصولم رفتار میکردم، میدونی چرا؟ چون فکر میکردم لایق محبته... محبت!! تجربه خوبی بود که بفهمم اگه کسی توان درک منو نداره، لیاقت محبتم رو هم نداره!
دوست خوبم!
هیچ وقت خوب نیست که آدم به خاطر هر کسی که می خواد باشه رو باور های خودش پا بزاره. چون اگر باعث بشه که اگر حتی از اون طلبکار نباشی از خودت بدت بیاد و به خوذت نهیب بزنی...
اما همه ادمها لیاقت محبت دارند اما ظرفیتهاشون متفاوته و به همه یک جور نمی شه محبت کرد.
اگر با نقاشی هیتلر درست برخورد می کردن شاید امروز به عنوان یه هنرمند سرشناس می شناختیمش نه بزرگترین جانیان تاریخ