برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

۱۰۰۱

من ۱۰۰ روش می دانستم و به آن می بالیدم.
او ۱۰۱ روش می دانست و احساس غرور می کرد.
بعد از رفتنش٬ هنوز بهترین خاطره ای که در ذهن دارم٬ همان  یک دیدار تصادفی در کتابخانه است.
 * * *
پدر بزرگ تنها یک روش می دانست.
مادربزرگ نیز از او آموخت.
در ازای آن به  ۱۰۰۱ روش به یکدیگر محبت کردند.
بعد از رفتن  مادربزرگ٬ هر روز ۱۰۰۱ بار پدربزرگ از او یاد می کند.

پینوشت : وقتی به آدم می گن که فقط ۵۰ روز وقت داره که تزش رو ارائه بده وگرنه ...   آدم دیگه به بلاگ نویسی فکر نمی کنه٬ یا به معجزه فکر می کنه یا به اینکه سر پیری و معرکه گیری؟!!

در ستایش...

ماده گاوی در خانه دارم. هر صبح که در رختخواب من بیدار می شود، باید به یادش بیاورم که گاو است.