برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

لذتهایم٬ دوباره!

لذتی را از نو شناخته ام؛
که دیگر ستاره ها را ، در آسمان بشمارم؛
نه در شب چشمان تو!

باز همِ

دیگر قدم زدن درهر کوچه و پس کوچه؛ 

نه پا به پا، به دنبال سایه ی تو!

دست نوازش بر تنه تک درخت کوچه ای که با هم از آن گذشتیم؛

نه دست من، ملتمس، در پی دست گریزان تو! 

دیگر سرودن هرآنچه در دل دارم؛

بی قافیه تو، بی ردیف دوستت دارم؛

نه فریاد خاموش در نگاه دوخته ام به لبهای سکوت تو!

دیگر سپردن فنجان قهوه، بی دلشوره، به چشمهای سیاه بی انتهای کافه دار پیر غمزده

نه چشم دوختن به انتهای فنجان، شاید یافتن ردی از نگاهت به چشمهایم، منتظر و عاشق و ماتم زده!

تپشهای قلبم را اما چه کنم؟

بی  معنایی سکوت میان هر دو تپش، در سکوت خالی سرد و کش دار نبض سرانگشتان تو، که قلب دیگری را نوازش می کند.

این سکوت ممتد خواهد شد.

عادت نخواهم کرد.