برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

فارغ التحصیل

خیلی ساده:

20 سال تحصیل

تمام شد؛


پی نوشت: تنها من بابِ ثبت در تاریخ

نظرات 7 + ارسال نظر
نقاب چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:08 http://negha.blogsky.com/

و چه زیباست.......تمام تلاشت را کردی باشی..
ساعت ها مطالعه کردی باشی.
از بعضی چیزا حتی از زندگیت زده باشی ..
که چی بشه؟؟؟؟

آخرش توی وبلاگ بنویسی ......تما م شد.

حس فوق العاده ایست

دوست خوبم..
دقیقا همین طوره
لذت همراه با غمی ملال آور هم همراه با خودش داره.
وقتی که این «که چی بشه» درست از لحظه ای که داورها نمره ات رو اعلام می کنن، مثل خوره می افته به جونت... این «تمام شد» حکایت از شروعی داره که در وصف نگنجد....
حس رنج فوق العاده ایست...

محمد رضا چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:10 http://freeflash.blogsky.com/

ساخت انواع هدر (عنوان)و منوی متحرک فلش برای تمامی وبلاگ ها فقط تا پایان ماه مبارک رمضان برای اولین بار در ایران به صورت کاملا رایگان!!!

ٌصادق چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 http://pelak21.blogfa.com

سلام امین جان .
من چند روز نگرانتم . تو قرار بود آرام آرام بیای توی وب. اینجوری به خودت فشار میاری بعدن اذیت می شیا.
آقا تبریک می گم جدن . فقط شیرینی ما یادت نره که من کلن برای خوردن اینجور شیرینیا آمادگی کامل دارم
موفق باشی

چشم! فشار که نمی یارم هیچ.... حالا بماند صادق عزیزم
به روی دیده. من از خدامه که شیرینی بدم خدمتتون....
من ارادت دارم...

الهه ... پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 http://ela7.blogfa.com/

سلام و تبریک دوستم ... :)

پی نوشت : آخ ! این که از خودت بپرسی " که چی بشه ؟ " از زجر آورترین سوال های دنیاست ...

ممنون! یک دنیا!
آخ گفتی..............!!!!!

مهدی جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 http://ultraesfand.blogfa.com

آقا به سلامتی و میمنت و از این حرفها ، آخ جون شیرینی ، خب امین جون بهانه دیدار ما هم حسابی جور شد ، زیاد نگران نباش اونجوری خرج رو دستت نمی ذاریم ، من توی رژیمم و این روزها کلن وعده غذایی ما شده یک وعده اون هم نصفه های شب اون هم با کمال بی اشتهایی . خیلی مبارک باشه

مهدی جان!
ما که ارادت داریم. خالصاْ مخلصا!
والا ما هم کلی بهانه داریم این روزها برای رژیم و نخوردن...
اما وعده دیدار ما سر جاشه....
به صرف چای و شیرینی...
آدرس : ....! حالا بماند... میترسم الان بگم٬ تعداد زیاد بشه. من هم چون هنوز روح کریسمس نیومده سراغم٬ دست از خسیس بازی برنداشتم.. که اون هم تا ژانویه طول می کشه... تازه اگه امسال یادش بمونه و بیاد... یعنی اگه تو فرودگاه دستگیر نشه به جرم....

نازلی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 19:48 http://darentezarmojeze.blogsky.com/

هوووووووووووووووووووورررررررررررااااااااااااااااااااااااا
بالاخره تموووم شد. وای چقدر خوشحالم الان بهت زنگ میزنم.
مبارک باشه به سلامتی به خوشی به میمنت به همه چی
شیرینی چی شد؟؟؟

ممنون نازلی عزیزم!!!
از اون جایی که همون الان به من زنگ نزدی٬ فهمیدم که یا رامان جان عزیز دایی٬ کار خرابی کرده و ما از الویت افتادیم...
یا این که این هوووووورررررراااا مشکل دار بوده و دستت همین طوری الکی رو کیبورد گیر کرده.
یا این که می دونی من حالا حالا ها شیرینی بده نیستم٬ در نتیجه نخواستی پول تلفن ات رو دور بریزی.....
یا این که....

غزلک یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:01 http://golemamgoli.blogsky.com/

آخرش به اینایی که واسه این پست کامنت گذاشتن شیرینی دادی؟؟ نازلی و صادق و مهدی

یک سال گذشته ها...(حدوداً گفتم)

حالا تو چه رشته ای فارغ التحصیل شدی؟؟ (فضولم سینای خاله سوری ایناست)

والا دروغ چرا! نه! ندادم که ندادم. نه این که اسکروج باشم ها! نشد که بدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد