سلام امین جان خوبی؟ بالاخره برای هر کاری یه دلیلی هم وجود داره و هیچ کاری بدون دلیل نمیشه ... خوب حالا برای اینکه هیچ دلیلی نداری یه دلیل بیار تا ما هم روشن بشیم .. اینجوری بهتر نیست ..
والا چی بگم! یه روز می بینی که می ری سر جلسه امتحان می گن بنویس... می بینی پرسش نامه ات سفیده! می گی چی بنویسم... می گن بنویس... می گی شما دیکته کنین من بنویسم می گن بنویس... می گی از چی؟ می گن بنویس... می گی بابا چه حرفی دارم؟ برای چی جواب بنویسم؟ می گن بنویس... اینجا می فهمی که بابا جان! اشکال نه از امتحانه نه از ممتحن!!!این از اون امتحان هاست که سوالش رو هم باید خودت طرح کنی... باید حرف برای زدن داشته باشی. باید سوال داشته باشی...
موضوع همین نداشتنه دلیله دادش..به جا و مکان هیچ ربطی نداره..به قول یارعلی: آدم تنها جای دوری نمیره..منظور فقط تنهایی نیست..وقتی بخودی تنهایی یعنی هیچ دلیلی نداری
سلام امین چقدر امروز آرزو کردم که با نوشته تو مخالف باشم . چقدر دوست داشتم به تو بگم نه امین جان به این دلیل و به آنم دلیل اشتباه می کنی چقدر تلاش کردم به تو گیر بدم یا دست کم پوزخندی ، چیزی متلکی... امین جان عزیز با کمال احترام و البته شرمندگی باید بگم که حق کاملا با توست و ... همین
صادق جان! من هم شرمنده ام... راستش بنا رو براین گذاشته بودم که از غم و غصه نگم. پس داستان می نوشتم. خاطره نمی گفتم. درد دل هم نمی کردم. اما این روزها.... شرمنده
آخه امین گلی چرا غصه داره دلش نبینم. یه بچه بیار همه چی یادت میره یهو میری جلوی آینه و میبینی که حتی یادت رفته موهاتو شونه کنی. اونوقت دنبال این مسائل فلسفی نمیگردی. البته این حرفها رو زدم که حالت خوب بشه ولی باید بگم که به قول صادق در کمال احترام کاملا باهات موافقم. نه تنها دلیلی نیست بلکه هیچ انگیزه ایی هم نمیبینم. مراقب خودت باش عزیزم. پینوشت بی ربط: سیما دست موزیکی ها بودا خودشون زنگ زدن گفتن. معلومه حواست نبوده:)
ها~ !!! سیما پیش اونها چیکار می کرد؟ من هیچ مسئولیتی قبول نمی کنم...والا...
امین جان شما دیگه چرا برادر ! حالا سوال اینجاست که ننوشتن بیشتر دلیل می خواهد یا نوشتن !؟ گاهی هم ننوشتنی هایی هستن که بیشتر از نوشتنی ها آدم نیاز داره بنویسدشون ولی گاهی این نیاز اونقدر زیاد می شه که از آستانه کلمه شدن میزنه بیرون و به محدوده سکوت وارد می شن . بعد اینجا همون جاییه که ادم حتما نیاز داره برای خودش دعا کنه که زودتر حالش خوب بشه
گاهی ننوشتن بیش از هر چیزی دلیل می خواهد. گاهی سکوت ها هم بی دلیل می شوند. گاهی تنها سه نقطه دوای هر درد بی درمان است. مهدی آخ که چه قدر به دعا احتیاج داریم این روزها....آخ...
سلام امین جان
خوبی؟
بالاخره برای هر کاری یه دلیلی هم وجود داره و هیچ کاری بدون دلیل نمیشه ...
خوب حالا برای اینکه هیچ دلیلی نداری یه دلیل بیار تا ما هم روشن بشیم ..
اینجوری بهتر نیست ..
والا چی بگم!
یه روز می بینی که می ری سر جلسه امتحان
می گن بنویس...
می بینی پرسش نامه ات سفیده!
می گی چی بنویسم...
می گن بنویس...
می گی شما دیکته کنین من بنویسم
می گن بنویس...
می گی از چی؟
می گن بنویس...
می گی بابا چه حرفی دارم؟ برای چی جواب بنویسم؟
می گن بنویس...
اینجا می فهمی که بابا جان! اشکال نه از امتحانه نه از ممتحن!!!این از اون امتحان هاست که سوالش رو هم باید خودت طرح کنی... باید حرف برای زدن داشته باشی. باید سوال داشته باشی...
موضوع همین نداشتنه دلیله دادش..به جا و مکان هیچ ربطی نداره..به قول یارعلی: آدم تنها جای دوری نمیره..منظور فقط تنهایی نیست..وقتی بخودی تنهایی یعنی هیچ دلیلی نداری
ها!
تنهام بی دلیل...
تنهاترم می شم.
درسته.ولی باید خودمون این دلیلهارو بوجودبیاریم واین دلیل نمیشه که شماازنوشتن فرارکنی.
بله...
اون که جای خود...
دارم به این فکر میکنم که دلایلم برای مردن بیشتر از زندگی کردن، ولی نه مرگم دست خودمه نه زندگیم!
البته میدونم این به نوشته تو ربطی نداشت.
والا مسئله مرگ و زندگی نیست.
مسئله کیفیت بودن اه.
چه طور لحظه ها رو زندگی کردنه.
در این صورت مرگ هم سر موقع خودش درست و حسابی میاد
سلام امین
چقدر امروز آرزو کردم که با نوشته تو مخالف باشم .
چقدر دوست داشتم به تو بگم نه امین جان به این دلیل و به آنم دلیل اشتباه می کنی
چقدر تلاش کردم به تو گیر بدم یا دست کم پوزخندی ، چیزی متلکی...
امین جان عزیز با کمال احترام و البته شرمندگی باید بگم که حق کاملا با توست
و ...
همین
صادق جان!
من هم شرمنده ام...
راستش بنا رو براین گذاشته بودم که از غم و غصه نگم. پس داستان می نوشتم. خاطره نمی گفتم. درد دل هم نمی کردم.
اما این روزها....
شرمنده
آخه امین گلی چرا غصه داره دلش نبینم.
یه بچه بیار همه چی یادت میره یهو میری جلوی آینه و میبینی که حتی یادت رفته موهاتو شونه کنی. اونوقت دنبال این مسائل فلسفی نمیگردی.
البته این حرفها رو زدم که حالت خوب بشه ولی باید بگم که به قول صادق در کمال احترام کاملا باهات موافقم.
نه تنها دلیلی نیست بلکه هیچ انگیزه ایی هم نمیبینم.
مراقب خودت باش عزیزم.
پینوشت بی ربط: سیما دست موزیکی ها بودا خودشون زنگ زدن گفتن. معلومه حواست نبوده:)
ها~ !!!
سیما پیش اونها چیکار می کرد؟
من هیچ مسئولیتی قبول نمی کنم...والا...
اقا امین پس کجایی شماکه گفتی این مطلبت ربطی به نوشته هات نداره پس چرا ...شماهم مثل مهدی غیبت کبری رفتی؟
والا من نه از کبری چیزی می دانم نه از صغری!
نه به تصمیم کبری کاری دارم نه به ازدواج صغری!
گاهی نوشتن نمی یاد...این روزها که اصلا!
چی بگم والا!
امین جان شما دیگه چرا برادر ! حالا سوال اینجاست که ننوشتن بیشتر دلیل می خواهد یا نوشتن !؟ گاهی هم ننوشتنی هایی هستن که بیشتر از نوشتنی ها آدم نیاز داره بنویسدشون ولی گاهی این نیاز اونقدر زیاد می شه که از آستانه کلمه شدن میزنه بیرون و به محدوده سکوت وارد می شن . بعد اینجا همون جاییه که ادم حتما نیاز داره برای خودش دعا کنه که زودتر حالش خوب بشه
گاهی ننوشتن بیش از هر چیزی دلیل می خواهد. گاهی سکوت ها هم بی دلیل می شوند. گاهی تنها سه نقطه دوای هر درد بی درمان است.
مهدی آخ که چه قدر به دعا احتیاج داریم این روزها....آخ...
اما انگار این روزها دلیل واسه مردن زیاده!!
اصلا شاید انگار تنها چیزیه که دلیل نمیخواد!
شایدها!!!
گاهی بودن و ماندن دلیل می خواهد...
آری و این روزها بیش از همیشه دوستم....