برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

درباره الی

یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان اه...


به نظر من این جانِ کلامِ «درباره الی» است؛ وقتی احمد«شهاب حسینی» در یک سوم ابتدایی فیلمنامه این پاره گفتار را به زبان آورد، برایم روشن شد که باید پس این شروع شیرینِ رویایی، منتظر یک فاجعه باشم.!

یکی از اولین نکاتی که دلم می خواهد درباره این فیلم بگویم، نقش دوربین به عنوان یک راوی سوم شخصِ ناظر است. نقشی که کارگردان جسورانه تا انتهای اثر هیچ تغییری در نقش آن نمی دهد. توضیح آن که وقتی چنین نقشی برای دوربین قائل می شویم، تمام آن چه که به مخاطب کمک می کند تا به درک درستی از شخصیت ها و نیات آن ها برسد، گفتگوها و اعمال و عکس العملهای آن هاست. عمل ها و عکس العمل هایی که در این فیلم به گونه ای چیده شده اند که انگار یک ناظر بی طرف به طور تصادفی، در فواصل مختلف دوربین را روشن کرده تا یک فیلم خانوادگی از این تعطیلات سه روزه تهیه کند. اما بدون شک یکی از نکات قوت این فیلم در همین چینش درست رویدادها و انتخاب لحظات مناسب است. تأکید من به ویژه بر روی یک سوم ابتدایی فیلم است که ساختار آن و بافت رویدادها بسیار به بافت یک فیلم خانوادگی مفرح نزدیک است.

نکته دیگری که درباره این فیلم توجه من را بسیار جلب کرد، روان بودن بازی بازیگران در برابر دوربین است. گفتگو ها چنان روان، سلیس و بدون هیچ مشکلی بیان می شوند که گاهی به نظر بداهه به نظر می رسند. با توجه به یادداشتهایی که از عوامل این فیلم خوانده ام و سابقه ای که از آقای فرهادی و همسرشان در تئاتر می شناسم، بر این باور هستم که تمرین های تئاتری آن ها پیش از شروع فیلم برداری و شیوه هدایت کارگردانی که به هر دو مقوله سینما و تئاتر آشناست، بسیار در این موفقیت تآثیرگذار بوده. به جرأت می گویم که این فیلم یکی از نقاط درخشان تاریخ بازیگری ایران، تا بحال است. حتی حضور کودکان خردسال دربرابر دوربین آقای فرهادی بسیار چشم نواز و دل نشین است و بازی کم نظیر فراهانی، حسینی(به گمان من نقطه عطفی در کارنامه بازیگری اوست)، زارعی(با یک بازیِ روان و دوست داشتنی که چهره ای آشنا از طبقه ویژه ای از زنان ایرانی را به یاد می آورد) حقیقی، معادی، مهرانفر و علیدوستی و آزادی ور و سرانجام اَبَر نیازی به تعریف و تمجید ندارد.

آنچه گفتم نه برای نقد و تحلیل این اثر(که به هیچ عنوان در قالب این چند پاراگراف نمی گنجد) که تنها برای تشویق دوستان است تا در روزهای باقی مانده لذت دیدن این فیلم زیبا را از دست ندهند. حال و هوای این روزها را بهانه نکنید.! دیدن فیلم فرهادی برای من، آموزنده، لذت بخش و هیجان انگیز بود، و پر از امید برای آن که می توان در هر شرایطی فیلم خوب(و در این مورد خیلی خوب) ساخت. و دست آخر این آرزوی قرار گرفتن در کنار فرهادی در یک پروژه و تجربه کردن با او.