برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

تنهایی هایم را می شمارم!!!

17370 سانتیمتر مربع

یعنی مساحت رختخواب غم زده و آشفته من؛ منهای مساحت بدن در هم گره خورده من!

یعنی مساحت تنهایی من

من بی تکرار انسانی در رختخواب. بی هیچ مساحت مشترکی.

بوی تنهایی من روی ملافه های سفید مواج بر روی تخت.

سکوت نفس گیر شب در فاصله میان نفس کشیدن های کش و دار و عمیق من!

یعنی سر فرو بردن به زیر بالش و کشیدن صورت به سطح زبر رو بالشی در ماتم نداشتن هیچ نوازشی.

پی نوشت: از نازلی خانوم ممنون ام که به جای این که هی نوشته جدید بذاره تو بلاگ من٬ نوشته های خودم رو دوباره می ذاره! تازه می گه کجا نوشتمشون! 

پی پی نوشت: این صدمین نوشته من بود. خیلی دلم می خواست یه نوشته طولانی درباره نوشتنم در این بلاگ بنویسم! اما خوب عاقبتش به همین چند خط که می بینین بسنده کردم! 

پی پی پی نوشت: خانم نازلی جان! دستت درد نکنه! شوکه شدم از پست جدید خودم که تو برام گذاشتی!!!!!

نظرات 10 + ارسال نظر
اصفهانوب سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 23:58 http://esfahanweb.com

سلام دوست من ؛ [لبخند]
مطلب بسار مفید و جالبی بود ، من که خیلی استفاده کردم .
من کارم طراحی و میزبانی وب هستش .
اگه یه روز خواستی وبلاگت رو تبدیل به سایت کنی حتما باهام تماس بگیر ؛
میتونم با بهترین قالب ها و سیستم های مدیریت محتوا نظیر جوملا و وردپرس وبلاگت رو به یک سایت کامل تبدیل کنم .

اصفهان وب ؛
ارائه دهنده ارزانترین خدمات میزبانی وب با بهترین سرعت و کیفیت .
http://esfahanweb.com

ممنون دوست عزیز!

نازلی چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:21

سلام آقا امین گل
میبنم که بی نوازشی اذیتت میکنه و دلت نوازش میخواد خوب قدر این شبهای بی نوازشی رو بدون که یه وقتی حسرتش رو خواهی خورد.
خواهش میکنم خواستم سورپرازتون کنیم. یادت باشه نوشته هات رو هر جایی نزاری:)
مراقب خودت باش.

والا چی بگم خواهر!
در ضمن ما خراب سورپرایز شما شدیم!
مراتب تشکر و لذت و به به و چه چه مان را به طرق مختلف به سمع و نظر رسوندیم بانووو!!
ما منتظر دومیش هستیم. هیچ جا نمی ریم همین جا هستیم!

ستایش چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:25

صدمین مطلبت مبارک.خیلی غمگین نوشتی شاید...امیدوارم از تنهایی دربیای و از 101که می خوای بنویسی شاد و امیدوار بنویسی امیدوارم موفق باشی دوست خوبم.

ممنون دوست عزیز!
نوشته های این بلاگ الزما عقیده شخصی من نیست و من هیچ مسولیتی در قبال هیچ کدوم از نوشته ها قبول نمی کنم...
باز هم ممنون!
امیدوارم که شما هم موفق باشی خانوم!

صادق شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 http://www.pelak21.blogfa.com

سلام . امین جان چقدر این مراسم صدمین نوشته رو خشک و خالی برپا کردی. نه شیرینی نه شام ...
در مورد تنهائی . همچی بدم نیست ها. اتفاقا آدم می تونه روی تخت کلی خر غلت بزنه و حالش رو ببره . بی مزاحمت بخوابه و صبحها بدون اینکه برای بغل دستیش چندش آور باشه هیجده تا خمیازه بکشه . اصلا خیلی حال می ده اما خوب یه مقداری فضای کمتری اشغال میشه و اسرافه این.
گذشته از همه این حرفا نوشته قشنگ قشنگه چه یه نفری چه دونفری....
خوش بگذره

صادق گلم از قسمت اسراف نوشته ات خیلی لذت بردم!
اما درست می گی مسلما! این لیوان یه نیمه پر هم داره!
قسمت خرغلتش رو هستم! چون من متخصص خر غلتم! آخ که چه حالی میده!
به هر صورت رفیق لطف کردی به ما سر زدی. اون هم من که این روزها بی معرفت شدم!!!!

... شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:55

توی زندگی هر آدمی یه زمانی می رسه که دیگه هیچ کدوم از علاقه مندیها،تعلقات،دلبستگیها و دلمشغولیهاش راضی اش نمی کنه،خلآیی رو احساس می کنه که هیچ چیز نمی تونه اونو پر کنه به جز...

دقیقا دوست من! درست می گی! گاهی این حفره بزرگی که درونت ایجاد شده مثل یه سیاه چاله شروع می کنه به خوردن ذره ذره لذتهای روزمره و عادتهات. اون وقت چیزی نمی مونه جز همون حفره عمیق و تاریک که وجود آدم رو پر کرده!

دزموند سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 00:38

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم
سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

داداااااااااااااشی!!!!!

جناب آقای دیپلمات جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:25

سلام عمو..
خیلی مبارکه عمو که صد تا شد عمو..
لابلای خر غلتی که میزنی ما رو هم دعا کن عمو..
دلم سیت تنگ رفته عمو..
خوب عمو؟..
نامه بده عمو..آدم باش عمو..تا حرف بد نزدم برم عمو..

عمو دلم برات غنج می زنه!
له له می زنه!
خیلی بد می شه بیای ایران عمو! بمون!
اما خیلی دلم می خواد ببینمیت!
خوب دارم میام عمو! قول می دم عمو! از همین تریبون قول می دم عمو!
خوب؟!
صدتا شدن شما رو ببینم!عمو

غزلک شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:20 http://golemamgoli.blogsky.com/

ای بابا...

جانا سخن از زبان خیلی ها میگویی...

نمی دونم در جواب باید بگم که خوشحالم یا این که ابراز شرمندگی کنم!

غزلک دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:53

شرمندگی از چی؟؟

شرمندگی از احوال این روزهای ما

آیناز دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:03 http://atashbedunedud.blogfa.com

سلام
از وبلاگ آقای "صادق" (مسافر) به اینجا رسیدم ...
و خوشحالم از این بابت ... بسیاااااااار ...
همه رو خوندم ... این فوق العاده بود ... بی نظیر بود ...
واقعا دستتون درد نکنه ...


سلام
ممنون از شما و خدا رو شکر به خاطر داشتن صادق!
بیشتر لطف شماست تا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد