آن عکس دسته جمعی را به خاطر داری؟
هزار و یک بار آن را ظاهر کردم٬ به امید آنکه شاید٬ فقط شاید یکبار٬ من و تو در آن میان کنار هم قرار گرفته باشیم و آن چهره هایی که به گفتن «چیز»ی ٬ شادی و سرورشان را به رخ می کشند٬ بین من و تو٬ جدایی ما را به سور نشسته٬ نباشند.
Very impressive.....
دلم برا شخصیت داستان سوخت چقدر گناه داشت.
عاشق نوشته هایی هستم که کوتاهند . مثل این نوشتتون .
توی یک باغچه سنگی
میون دو قاب رنگی
بودن من و تو با هم
داره تصویر قشنگی ...
عکس من بر عکس تو عاشقترینه
چون هنوزم عاشق تو نازنینه
الهی هرکی منو بی تو ببینه
مثل من به خاک دلتنگی بشینه ...
مثل همیشه خیلی خاص نوشتی
تلاش عبث می کردی
به ظاهر کردن نیست که
امروزه روز فوتوشاپ چه معجزه ها که نمی کند!
گاهی برای بدست آوردن باید رها کرد!
به اصرار خواستن و داشتن چیزی که از آن تو نیست و برای تو مقدر نبوده است،تلاش بی ثمری است.
کاملاْ موافقم!
آخی ی ی ی
آره