یادم باشد که صبح زود از خواب بیدار شوم٬
که زود صبحانه بخورم٬
که زود سر کار بروم٬
که کارهایم را زود انجام دهم٬
که زود به خانه بیایم٬
که زود کارهایم را انجام دهم٬
که زود شام بخورم٬
که زود به رختخواب بروم٬
که زود ...
که زود بخوابم٬
که صبح زود از خواب بیدار شوم.
چقدر عریان و بدون پرده پوشی روزمرگی زندگی ما رو به تصویر میکشه این متن!!
راستش من معتقدم که حتی مرگ هم پایانی برای این چرخه بسته و شتاب تکرار نیست!!
کاش حداقل کمی آهستگی توی این روزمرگی بود که بشه از این کارهای ساده و تکراری لذت برد!!
موفق باشی
آی گفتی!!
قریب به دو سال از این نوشته تون گذشته و شتاب همه چیز به شدت بیشتر شده!
مدتیه که تصمصیم گرفتم کمی از این شتاب توی زندگیم کم کنم،خلاف جریان رود شنا کردنه،یه کم کار سختیه ولی شدنیه و لذت بخش!
دقیقآ
من هم چنین نیتی داشتم و دارم. امید که روزی موفق بشیم!
اما چه می شه کرد؟
باید از این مسابقه ها دست شست! شاید شتاب هم از بین رفت!