برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

برخورد نزدیک از نوعی دیگر

شامل دیدگاه من پیرامون ادبیات و سینما و تئاتر و فرهنگ و هنر و نیز داستانهای کوتاهم

داستان

بارها آن را خواند. جملات و کلمه های اضافه اش را حذف کرد. می ترسید آن را برای دیگران بخواند.

هفته بعد آن را خواند. ضرباهنگ داستان را اصلاح کرد. هنوز می ترسید.

ماه بعد آن را خواند. چند خطی به آن اضافه کرد. داستان سر و شکل تازه ای پیدا  کرد. هنوز می ترسید.

ده سال بعد آن داستان کوتاه به رمانی بسیار بلند بدل گشت. هنوز می ترسید.

همیشه آن را به همراه داشت. داخل کیف چرمی کهنه و فرسوده.

بیست سال بعد هنگام عبور از روی تنها پل تنها رودخانه شهر با او روبرو شد؛ مرگ. کیف چرمی بر روی رودخانه رها شد.

در سوی دیگر دریا کودکی بر روی شنهای ساحل کاغذ پاره ای یافت که تنها کلمات یک خط آن قابل تشخیص بود. کلمات به زبان بیگانه برای او نوشته شده بودند. کاغذ را همانجا بر روی شنهای ساحل رها کرد.

                                                                                                              تابستان ۸۲

نظرات 1 + ارسال نظر
نازلی چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 18:19

عالی بود خیلی دوست داشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد